وقتی چیزهایی را برای تعمیر اجاره می دهید، باید قیمت بخواهید. در اینجا مشتری نتوانست پرداخت کند و استاد به او پیشنهاد داد که 500 دلار بدهی را با بدن خود بازپرداخت کند. این قیمت حتی برای یک دختر خوب است. ظاهراً این فکر به ذهن زیبای او نیز خطور کرد - ابزار گران تر است. خوب، وقتی خروس قدرتمند او را دید، بقایای غرور کاملاً از بین رفت. تصمیم خوب - بلوند باهوش!
معلوم شد خریدار و دختر شباهت های زیادی با هم دارند - هر دو اهل کانادا و حتی از یک شهر هستند. اینطور که معلوم است، آنها حتی آشنایی مشترک دارند! سپس آنها به سراغ خاطرات مهمانی های جنسی در روزهای دانشگاه رفتند. چگونه می توان چنین ملاقات مهمی را بدون رابطه جنسی انجام داد؟ دختر آنقدر روشن بود که بدش نمی آمد با خروسش نزدیکتر ارتباط برقرار کند. خوش شانس برای مرد. ))
چرا این کار را می کنید؟