این چه پسری است! و دخترها سرسخت هستند، شما نمی توانید آنها را با یک دسته از پسرها بترسانید. این خیلی دیک است! یکی میزنه اینجا یکی اونجا خفه نشو. چگونه می توانند به همه خدمت کنند، من نمی توانم آن را باور کنم. جنگلی از خروس ها و دریایی از تقدیر. آنها تمام بدن دختران را قطع می کنند. و ریختن و ریختن - به طور کلی معلوم است که دختران مانند یک دوش اسپرم گرفته اند. خوب شد که خفه نشدند.
این ایده خیلی خوبی بود که صاحب کافه همسرش را پشت پیشخوان بگذارد. مشتریان دسته دسته آمدند. بله، همسر نیمفومونی همیشه توجه بیشتری را طلب کرده بود، اما حالا برای تجارت خوب بود. جذابیت های او همیشه در تجارت بود، قهوه و همچنین الکل فروخته می شد و حتی افراد همیشگی خود را داشت. حتی یک باریستا هم می توانست به شهرت برسد اگر شوهرش اهمیتی نمی داد.
♪ من الان تو رو میخوام ♪